بدون عنوان
خواهرم می گه یه بار ٦ماهت بود رفتیم حیاط استخر بادی مون رو باد کردیم وتویش را پر از آب کردیم خواهرم من را بغل کرده بود ومادرم مراقب مابود ولی یه لحظه به دستشویی رفت .وخوآهرم هم رفتتوِ .منموندم تنهای تنها داشتم میرفتم زیرِ آب که خواهرم از راه رسید ومادرم راصدا کرد مادرم آمد ومرا نجات داد وگرنه الآن این جا نبودم
از دست این آبجی بده !
آخه آبجی چی بگم بهت !
همین امروز وفردا خفت می کنم .
می خواستی من رو خفه کنی ؟پس حالا من خفت می کنم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی