لغت نامه ی من

بدون عنوان

1390/10/20 20:43
نویسنده : مهسا
317 بازدید
اشتراک گذاری

خواهرم می گه یه بار ٦ماهت بود رفتیم حیاط استخر بادی مون رو باد کردیم وتویش را پر از آب کردیم خواهرم من را بغل کرده بود ومادرم مراقب مابود ولی یه لحظه به دستشویی رفت .وخوآهرم‌  هم رفت‌توِ .من‌‌موندم‌ تنها‌ی ‌تنها‌ داشتم‌ می‌رفتم‌ زیر‌ِ آب که خواهرم از راه رسید ومادرم راصدا کرد مادرم آمد ومرا نجات داد وگرنه الآن این جا نبودم

از دست این آبجی بده !

آخه آبجی چی بگم بهت !

همین امروز وفردا خفت می کنم .

می خواستی من رو خفه کنی ؟پس حالا من خفت می  کنمعصبانیمتفکردل شکستهعصبانیعصبانیگریهگریهعصبانی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مه رخ
20 دی 90 21:04
عزیزمممممممم
خدا رو شکر
به حسین کوچولو ی ما هم سر بزن


به وبلاگتون سر زدم ممنون از اینکه شما هم برایم نظر گذاشتید